همین تصویر و کلی کلمه میشدن دلیل برای اینکه برای چند دقیقه ای دنیارو از ی دیدی ببینم و توصیف کنم که کلی برای دوربودن ازش تلاش کردم

ولی خب الان فقط نگاه میکنم به عکس و به صدای قطره های سنگینی که به کف حیاط و کانال کولر میخوره گوش میدم

و همش از خودم میپرسم الان ینی حالم بهتره؟!

بهتره که سطحی تر نگاه میکنم و خودم درگیر چیزای بی ارزش (از دید اونا) نمیکنم؟

الان ینی من خوشحال ترم؟

زندگی اینجوریه؟

و همین طوری مبهوت میمونم تا یادم بره و وارد روزمرگی ساخته بقیه ادما بشم تا دوباره ی ی چیزی منو به عقب برگردونه

که دوباره همین سوالای بی جوابو از خودم بپرسم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها